جنگهای هیبریدی یا ترکیبی، به شیوه نبردی گفته میشود که در آن تمام ابزارها و روشهای ترکیبی نظامی نوین جایگزین نبردهای سنتی خواهد شد. نیروی هیبریدی در این نبردها توانایی فوق العادهای بر اثر گذاری در جامعه دارند،که ابن نبرد به زبان سادهتر جنگ روانی محسوب میشود، از جنگ هیبریدی با عنوان جنگ ترکیبی یاد میشود.
یکی از اصلی ترین ارکان جنگ های هیبریدی کاهش سطح آستانه تحمل مردم است.
از جمله ویژگیهای جنگ هیبریدی، ابهام و پیچیدگی آن است، یعنی حتی برخی از کارشناسان نظامی و امنیتی آن را شیوه جدیدی از رویارویی با دشمن میدانند و آن را انقلابی جدید در طراحی جنگهای نظامی تلقی کردهاند.
در گزارش منتشر شده از اجلاس امنیتی مونیخ در سال 2015، ملزومات یک جنگ هیبریدی در هشت مورد دیپلماسی، جنگ اطلاعاتی و تبلیغاتی، حمایت از نابسامانیها و شورشهای محلی، نیروهای نامنظم و چریکی، نیروهای ویژه، نیروهای کلاسیک نظامی، جنگ اقتصادی و حملات سایبری یاد شده است.
اصلی ترین ویژگی این مدل از جنگها، ابهام و غافلگیری ناشی از ابهام است.
کشور ما در موج عظیمی از این نبرد قرار دارد که اگر با فلسفه آن در دامنه لغات روزانه خویش آشنا نباشیم پیامدهای فجیع آن قابل ارزیابی نیست.
مروری کوتاه بر حوادث اخیر می تواند هشداری برای آگاهی افراد باشد و قابل توجه افرادی که می گویند بی خبری، خوش خبری است باید بگویم که در دنیای امروز بی خبری مناسب ترین عامل برای فلج شدن محیط سیاسی و اقتصادی و اقلیمی کشور است که ما را همچنان به کام بی اخلاقی نافرجامی می رساند که در درجه های مختلف بدبختی و فلاکت و یأس و ناامیدی غوطه ور خواهد ساخت.
شاید ما در تعریف نخبگی و درواقع مدیریت استعداد دچار اشتباه و تله موفقیت شده باشیم.
نخبگان افرادی هستند که مقاله کاربردی و به روش علمی می نویسند و تولید دانش می کنند.
و می توان از ظرفیت ها و توانمندی های آنان برای مدت طولانی و سالیان طولانی بهره جست و آنان را در زمان حیاتشان بیشتر از پیش به مردم یک کشور معرفی کرد تا چشم انداز قدرتمندی کشور را در دلهای مردم زنده کرد تا امید در رگ های جامعه زنده شود.
افراد نخبه نسبت به دانش و کشور متعهدند و تا زمان به آنان اجازه می دهد باید زکات علم خود را در تک تک سلول های آبادی کشور بکار بگیرند و با در خانه ماندن به نسل های بشری کم لطفی نکنند و خود را همجون فرماندهان نظامی در عرصه های علمی، وقف کشور نمایند.
به نظر من مدیریت استعداد فقط تلاش های دول و دستگاه های اجرایی برای حفظ و نگهداشت نخبگان نیست بلکه بیش از آن ما نیاز به مدیریت شخصی و منعطف ارتباطات این افراد جهت ایجاد توازن در مسائل جاری و بازخوردهای فعلی کشور در راستای رسیدن به توسعه یافتگی و عبور از good governance برای کشور داریم.
...
البته ما در مدیریت استعداد فقط بدنبال نگهداشت نخبگان نباید باشیم بلکه بیش از آن باید به دنبال تربیت رهرو باشیم و تربیت ذهنیت افرادی که این تفکرات شاخص را در حوزه های علمی و دفاعی و هسته ای و اقتصادی کشور بصورت شبکه ای و مویرگی گسترش دهد.
لذا فقدان برنامه پیشرفت نه تنها به آینده جامعه ما آسیب جدی وارد می آورد بلکه منجر به ایجاد توقعاتی زوم کننده به وقف زندگی خیل عظیمی از دلاورمردان خاصتا نیروهای انقلابی و حافظ ارزشها خواهد بود که جای بسی تفکر و تدبر را در ملت ما می طلبد.
عناوین یادداشتهای وبلاگ